حضرت عشق، پبامبر اعظم (ص)

داستان های کوتاه از حضرت عشق، آخرین فرستاده خدا

حضرت عشق، پبامبر اعظم (ص)

داستان های کوتاه از حضرت عشق، آخرین فرستاده خدا

فاطمه محمدی هستم، قصد دارم در اینجا به مروری از داستانهای پیامبر که تا به امروز از بزرگان نقل شده است را در دنیای مجازی نشر دهم.

پیوندهای روزانه

پیمان آهو و اسلام آوردن منافق

چهارشنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۵۶ ق.ظ

مرحوم شیخ طوسى و علاّمه مجلسى و دیگر بزرگان آورده اند: 
امام صادق صلوات اللّه علیه به نقل از امیرالمؤ منین ، علىّ علیه السلام حکایت فرماید: 


روزى رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله ، عبورش بر آهوئى افتاد که با طناب به میخ چادر و خیمه اى بسته شده بود، آهو با مشاهده آن حضرت به سخن آمد و گفت : یا رسول اللّه ! من مادر دو نوزاد هستم که تشنه و گرسنه اند وپستان هایم پر از شیر گشته است ، مرا آزاد گردان تا بروم بچّه هایم را شیر دهم و چون سیر شوند دو مرتبه بر مى گردم ؛ و مرا با همین طناب ببند. 
رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله ، فرمود: چگونه تو را آزاد کنم در حالى که شکار این خانواده هستى ؟ 
آهو در جواب گفت : یا رسول اللّه ! من بر مى گردم و با دست خودت مرا به همین شکل ببند. 
پس رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله ، پیمان و میثاق از آهو گرفت که سریع باز گردد، بعد از آن حیوان را آزاد نمود. 
آهو رفت و پس از لحظاتى برگشت و حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله ، آن را به همان حالت اوّل بست و سپس از چند نفر سؤ ال نمود: این آهو از کیست ؟ و چه کسى آن را شکار کرده است ؟ 
گفتند: از فلان خانواده است ؛ حضرت نزد آن خانواده آمد، در حالى که شکارچى از منافقین بود، با دیدن چنین صحنه اى و شنیدن تمام جریان دست از نفاق خود برداشت و آهو را آزاد کرد و سپس جزء یکى از یاران با وفاى حضرت رسول صلوات اللّه علیه ، قرار گرفت .(44) 

۹۵/۰۱/۱۸ موافقین ۰ مخالفین ۰
فاطمه محمدی

حضرت عشق

ولایت

پیامبر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی